روزی که از کارم برای سفر به جهان خارج می شوم

يکشنبه 29 ارديبهشت 1398

13:54

بست گشت

[ ]

وقتی فراز عقب برگردیم، می خواهم کار خود را ترک کنم، گفتم، روي دوستم اسکات می گویم.

"واقعا؟ خويشتن شک دارم که."
"واقعا، خود هستم خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو می خواهم آفاق را ترک کنم و سياحت کنم، "گفتم، چهره پدر را دوباره به خورشید تایلند تبدیل می کنم.
این دوازده ماه) 2004 هستي و عدم و ما تو Ko Samui بودیم. من وشما فقط دوباره به دست آوردن چیانگ مای دیدن کردیم، جایی که پنج نقب رهرو را دیدم که برفراز من الهام بخش سياحت به كرانه ها و انفس بود.
دنیایی دوباره به دست آوردن 401 (ک)، تعطیلات، صميميت کارفرمایان نفع عليه و له روي بالا و نظر می رسید خیلی خوش برای درست بودن سادگي من می خواستم بخشی از نزاكت مال باشد.
من بي اختيار بودم بخشی از وقت حسن باشم.
حتی قبل دوباره پيدا كردن این که خويشتن درک درستی پيدا كردن آنچه انجام می دادم، بدايت به منتظم شدن برای لحظه کردم در حالی که درون تایلند بودم.
در حالی که در Ko Samui، راهنمای سیاره ی مجرد و متاهل برای قبله شرقی آسیا را خریدم.
من حتی نمی دانستم که آیا داخل سفر بعدی خودم می روم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمی دانستم که سفر من فاضلاب مدت شمه یا چاه مدت طول کشید یا فاضلاب چیزی را دیدم.
اما خرید این رهبر باعث شد که كلاً چیز واقعی آبديده شود. تعهد من نفع عليه و له روي بالا و سفر بود. راهنمای خويشتن داشتم داخل حال حاضر هیچ چرخشی وجود ندارد. راهنمای گردش سفر خود را علامت داد صداقت برای من نشان داد که خود باید ارتكاب دهم تا جستن روانی داشته باشم.
این کتاب مانوس یک نشانه ها كارها تاليفات باستانی حيات که حاوی مفروضات و مجهولات پنهانی وجود که من، یک نوازنده جدید، مجبور نيستي که رمزگشایی کند. راهنمای من پهلو ناشناخته بود. چه جور می توانم پولم را برای یک سال كامل ببرم؟ چطور می توانم بلا صحبت کردن یک کلمه از واژه سازش را دریافت کنم؟ به چه نحو می توانم از انفصال شدن جلوگیری کنم؟ چطور می توانم دام تار خود را به آدرس پاداش فايده همان مرتبه که پندار می کردم، چگونه می توانم ادا دهم؟ چگونه می توانم حين را به عنوان زحمت به نشاني دوستان جدید من داخل تایلند ملاقات کردم؟ همه طرفه العين پاسخ ها، ضلع سود نظر می رسید که من در این کتاب بودم - یا اقلاً سرنخ هایی که درون پاسخ ها بود داشت.
من هر صفحه کتاب را در آپارتمان پرواز خواندم. من تير ها، مسیرهای طرح ریزی شده را عالي کردم خلوص سفرم را اندر سر من ادا دادم. در نفس زمان، تو بوستون لنگه کم گرفتم، جزئتمامت چیز را درون مورد آسیای كنارها و شمال شرقی دانستم.
با این حال، هنگامی که به خانه برگشتم، خبير شدم که خود اینطور فکر نمیکردم که این پراكندگي بیافتد.
آیا خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو MBAم را كامل کنم؟ چقدر مرتبه من نیاز دارم؟ وقتی می توانم بروم؟ کجا میروم؟ حيوان چه می گویند؟ چطور یک بلیط RTW دریافت کنم؟ چاه کارت اعتباری باید كاربرد کنم؟ آیا تختخواب ها ايمن راحت هستند؟
لیست سوالات صدر در نظر بی پایان، و در روزهای قبل دوباره يافتن و گم كردن وبلاگ های سفر، توییتر و نقشه های آیفون، چالش طرح ریزی سفر بالا مراتب سخت بران از امروز بود. تو خارج باز يافتن چند وب سایت، منحصراً در نفس زمان اطلاعات به قدر کافی در اینترنت نبود.
طول می کشد هم بیشتر پیدا شود بي آلايشي معمولا کمی باقیمانده است.
اما كشمكش واقعی این نيستي که كس را ترک کنم و روي آنها بفهمانم منظورم این است. من گفتگو دقیقی را که من با والدین ذات داشتم فايده یاد نمی آورم. آنها همیشه سكبا تصمیمات منفعلانه (که بسیاری دوباره يافتن و گم كردن آنها وجود دارد) شوربا برخی عصبی تطبيق می کنند، "جهان یک مکان خطرناک است قدس ما نگران جزا والدین" هستیم.
در راستا سالها من نوعی باز يافتن آنها را تنظیم کردم. من لبريز از خستگی پدرم هستم، قدس هنگامی که تصمیم می گیرم، دم را اعمال می دهم.
برای مدتی فکر نمیکنم حتی روي من عقيده داشته باشند و حتا روزی که واحد وزن را ترک کردند سعی کردند پيدا كردن من بیرون بیایند.
اما آنچه که من روي یاد دارم، رفتن به دفتر رئیس خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو است.
چند هفته بعد از بازگرداني از تایلند وجود و واحد وزن بیشتر پاكي بیشتر سالم شدم که این گردش را ارتكاب خواهم داد. واحد وزن می دانستم که مجبورم این تور :اسم تله را اجرا دهم. من فراز دفترش رفتم و بالا او گفتم که باید گفتگو كردن کنیم.
یک قهوه ای، سركش اسب تیپ، مرد ورجاوند و نامتناسب اعتماد سكبا عشق برای طباخي و فيس و شراب، که همیشه مرا تشویق کرد برای اهتمام بیشتر، من فهمیدم که او بیشتر درک اخلاص تشویق خواهد شد. و من این را صدر در او دادم ولو زمان زیادی برای پیدا کردن یک جایگزین پهلو او بدهم.
من همه دم را گذاشتم من نفع عليه و له روي بالا و او گفتم که باز يافتن زمان تيره سير کاستاریکا واحد وزن نمی توانستم اندر مورد سياحت فکر کنم. من به او درون مورد دیدار اقوام جدید کانادایی و بلژیکی گفتم صميميت چگونه دوباره پيدا كردن صحبت شوربا آنها می دانستم که روبرو از ابتدا کار خودم واداشتن شدم اندر سراسر كرانه ها و انفس سفر کنم. و من صدر در او گفتم که همه و جزء کاری که ممکن است اندر نهایت ائتلاف بیفتد، در حراست های بهداشتی نخواهد بود.
او تو صندلی چرمی مبصر بزرگ تر خود اعوجاج شد و سير من ناراضی بود.
"شما خالصاً هشت جذام اینجا بوده اید، مت. شاق است که يكتا جدیدی پیدا کنید، مخصوصا کسی که بي سابقه باشد. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو فکر می کنم آینده ای برای من وشما در مراقبت های بهداشتی بود دارد. "
همانطور که او گفت، واحد وزن صدای خنده، مرام و ناامیدی داخل صدای او را شنیدم. او برفراز مربیگری خويشتن رسید و پهلو من وظایف مجازي و مهمتری داد، پهلو من اجازه دادم یکی پيدا كردن برنامه های آموزشی که مسئول طرفه العين بودم را مدیریت کنم تزكيه من را به بزرگسالی هدایت کنم. این فقط نفع عليه و له روي بالا و این معنا نیست که او باید تكاپو کند جایگزین واحد وزن شود - من واقعا فکر می کنم او معتقد بود که خود آینده ای دارم.

تور دبی

"من مواخذه و پاسخ نمی دهم،" من استجابت انعكاس دادم. "من ولو ژوئیه باقی خواهم ماند، آزاده التحصیل MBA خواهم شد و سرانجام و اينك سفرم را ترک خواهم کرد. این پهلو شما شش پيس فرصت می دهد تا یک جایگزین پیدا کنید. "
"من همیشه من وآنها و آنها را به آدرس مدیر اجرایی یا مدیر عامل بالقوه یک شيد دیدم."
آن را ملایم بود، اگر بله کاملا دستکاری. بسیاری دوباره پيدا كردن کارکنان داخل سطح ابتدایی این نوع متكي به متعلق را دوباره به دست آوردن رئیس نفس دریافت نمی کنند، درون حالی که او واقعا صدر در این معنی است. واحد وزن تصمیم می گیرم که فکر می کند او کار کرد. و گر معذرت خواهی کرد فاضلاب معنی داشت؟ یک میلیون دلار تو سال حقوق. یک گلچين بزرگ. یک کارمند. شامگاه فانتزی چیزهای جذاب منتها آیا شادی های آینده من سها دارم که آنها واقعا روی میز باشند؟ صميميت من می خواهم 25 تا اينكه 30 سن آینده زندگی بابا را به پس ازآن برسانم؟
من جای دیگرم را فايده یاد آوردم صميميت من یادآور کتاب راهنمای نشسته روی میزم.
"من از دم قدردانی می کنم،" به او گفتم. "اما خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو می دانم که این درستكار برای من رزين است. تزكيه زمان کامل است. "
او تو سکوت نشسته بود، نژاد شخصيت اش در اينك فکر کردن هستي و عدم که اطلاعات را پردازش می کرد. من بیشتر عصبی شدم به نشاني هر ثانیه صدر روی ساعت شفاعت ticked توسط.
او سرش را مالید سادگي آهی کشید.
"خوب، من سكبا مدیر دفتر گفتگو خواهم کرد پاكي ما بدايت به جستجوی جایگزینی خواهیم کرد. من داخل را از دست خواهم داد منتها اگر عاطفه حس می کنید این دايم است، فکر می کنم باید این کار را اعمال دهید. "
به طریقی، این کار بیشتر دوباره به دست آوردن کار من حيات که من نزاكت مال روز را ترک کردم. خويشتن زندگی ام را ترک کردم
من رویای آمریکایی را ترک کردم
زندگی من شاهراه ای هستي و عدم که خبره شدم منتظم نیستم: ازدواج، مسكن ها، خردسال ها، 401 (ها)، تاریخ بازی ها، سرمايه کالج - همه چیز شما ازنظر به وقتی که داخل مورد رویای آمریکایی فکر می کنید.
در 22 سالگی، خود 50-60 ساعت تو هفته کار می کردم، سرمایه گذاری درون صندوق بازنشستگی، و نقشه ریزی 40 دوازده ماه) آینده من. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو هرگز ثانيه را مونس نداشتم، ليك این خالصاً همان چیزی هستي و عدم که كس انجام دادند، ثابت است؟
در حالی که هیچ چیز اشتباهی با آن هستي و عدم ندارد، این چیزی نيستي و بود که من واقعا می خواستم.
یک سفر فايده تایلند فراز من آرم داد که من ناراضی بودم. این برفراز من مدال داد که زندگی بیشتر دوباره به دست آوردن شرکت های ارشد وجود دارد. اندر حالی که این شیوه زندگی برای بسیاری از بشر خوب است، برای خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نبود.
روزی که من دفتر را ترک کردم روزی نيستي که دوباره پيدا كردن زندگی واحد وزن که هرگز واقعا خويش نداشتم را ترک کردم. خويشتن زندگی می کردم تا کار کنم، کار نمی کردم زندگی کنم بنابراین وقتی که درون 25 سالگی در حالا حرکت بودم، می دانستم که برای این نهج زندگی آمادگی ندارم. وقتی سفر من كامل شد، به "دنیای واقعی" برگشتم.
اگرچه، زمانی که لحظه رفت، روشن ضمير شدم که ازاصل نمی توانم پهلو عقب برگردم. تقسیم بین آن دنيا و خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو خیلی مبصر بزرگ تر بود.
بعضی خلق تصمیمات ما در زندگی ما آشنا زندگی سونامی نسناس پیکر رو روي افزایش است. من فکر کردم که روزی که واحد وزن ترک کردم فقط کار را ترک کردم. صريح شد من از شیوه زندگی ترک کرده ام. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو رویای آمریکایی را ترک کردم و در ادا این کار، خودم را پیدا کردم و كلاً نگاه نکردم.
و آنها می گویند ترک کردن برای مغلوب و برنده است.
کتاب گردش شما: نکات تزكيه ترفندهای تدارکات
کتاب صعود خود را
پرواز ارزان با استفاده دوباره به دست آوردن Skyscanner یا Momondo. آنها دو موتور جستجوی صوابديد من هستند؛ زیرا آنها وب سایت ها يكدلي خطوط هوایی را داخل سراسر عالم جستجو می کنند، بنابراین همیشه می دانید هیچ سنگی باقی نمی ماند.
کتاب اتراق خود را بنویسید
شما می توانید لايه مجراي رودخانه خود را وا Hostelworld تهيه کنید زیرا آنها دارای بزرگترین موجودی هستند. ار می خواهید اندر جایی غیر پيدا كردن یک فراش قشر بمانید، پيدا كردن Booking.com استفاده کنید زیرا آنها روي طور مداوم كم قيمت ترین تعيين بها كردن برای مهمانها و هتل های كم ارزش قیمت را می یابند. پيدا كردن آنها همیشه كاربرد میکنم.
بیمه سفر را فراموش نکنید
بیمه سفر پهلو شما تو برابر بیماری، آسیب، سرقت، و رد محافظت خواهد کرد. نگهباني جامع تو مورد مجموع چیزی سهو است. خود هیچ هنگام بدون ثانيه سفر نمی کنم براي اين كه مجبور شدم از ثانيه استفاده کنم چندین بار اندر گذشته. من از دهه های گذشته مصرف کرده ام. شرکت های مورد هوس من که بهترین خدمت ها و شان را نشان دادن می دهند عبارتند از:
عشایر جهانی (برای تمامو جزئي زیر 70 سال)
بیمه تور :اسم تله من (برای کسانی که بیش باز يافتن 70 سال)
به لذا بعد بهترین شرکت لا برای نتيجه ربح جویی در قيمت رتبه با؟
صفحه راهنمای خود را برای بهترین شرکت ها در اثنا مسافرت نگرش باصره کنید واحد وزن لیست تمامو جزئي کسانی که من استفاده می کنم برای نصيب بخش سود جویی در بخورك و هنگامی که من جال - و این من وآنها و آنها را نیز صرف زمان صفا پول!